English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (1826 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to bring to ruin U خانه خراب کردن
to do up U خانه خراب کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to go to pot U خانه خراب شدن
to run upon the rocks U خانه خراب شدن
to run to ruin U خانه خراب شدن
pigenhole U کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy U خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
honeycomb U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
honeycombs U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
faulted U تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
faults U تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
fault U تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
dud U ترقه خراب هرچیز خراب
honey comb U خانه خانه کردن
ratten U بوسیله دزدیدن یا خراب کردن افزارش اذیت کردن
to play the deuce with U خراب کردن
to mull a mull of U خراب کردن
bungling U خراب کردن
vitiated U خراب کردن
demolish U خراب کردن
vitiating U خراب کردن
undo U خراب کردن
vitiate U خراب کردن
make havoc with U خراب کردن
muddling U خراب کردن
muddles U خراب کردن
muddled U خراب کردن
muddle U خراب کردن
take down U خراب کردن
undoes U خراب کردن
demolished U خراب کردن
bungles U خراب کردن
bungled U خراب کردن
destroy U خراب کردن
vitiates U خراب کردن
marring U خراب کردن
to break down U خراب کردن
to bring to nought U خراب کردن
destroys U خراب کردن
to do for U خراب کردن
marred U خراب کردن
destroying U خراب کردن
bungle U خراب کردن
demolishes U خراب کردن
demolishing U خراب کردن
to make a hash of U خراب کردن
to lay in ruin U خراب کردن
mar U خراب کردن
to cut up U خراب کردن
unbuild U خراب کردن
corrupted U خراب کردن
corrupting U خراب کردن
corrupts U خراب کردن
botch U خراب کردن
botched U خراب کردن
botches U خراب کردن
botching U خراب کردن
impairing U خراب کردن
impairs U خراب کردن
wrack U خراب کردن
pull down U خراب کردن
impaired U خراب کردن
amortize U خراب کردن
impair U خراب کردن
corrupt U خراب کردن
overtumble U خراب کردن
disfigured U خراب کردن
demolitions U خراب کردن
cut up U خراب کردن
to take down U خراب کردن
go to pot <idiom> U خراب کردن
disfiguring U خراب کردن
disfigures U خراب کردن
disfigure U خراب کردن
demonish U خراب کردن
dilapidate U خراب کردن
demolition U خراب کردن
To spoilt things . To mess thing up . U کارها را خراب کردن
side out U خراب کردن سرویس
to tear down a building U خراب کردن ساختمانی
to crock up U خراب کردن یاشدن
to demolish a building U خراب کردن ساختمانی
double foult U خراب کردن پی در پی دوسرویس
to pull down a building U خراب کردن ساختمانی
batters U خراب کردن خمیر
raze or rase U بکلی خراب کردن
over run U خراب کردن در هم نوردیدن
undermine U از زیر خراب کردن
undermined U از زیر خراب کردن
batter U خراب کردن خمیر
undermines U از زیر خراب کردن
to wreck U کاملا خراب کردن
deteriorates U خراب کردن روبزوال گذاشتن
To get damaged . To become defective . U عیب کردن ( خراب شدن )
deteriorated U خراب کردن روبزوال گذاشتن
deteriorating U خراب کردن روبزوال گذاشتن
simple leg ride U شگک خراب کردن حریف
to break aset U خراب یا ناقص کردن یک دستگاه
deteriorate U خراب کردن روبزوال گذاشتن
to torpedo U خراب کردن [برنامه یا نقشه]
unmake U بهم زدن خراب کردن
frustrates U فکر کسی را خراب کردن
frustrate U فکر کسی را خراب کردن
frustrating U فکر کسی را خراب کردن
hand out U خراب کردن سرویس اسکواش
muck U خراب کردن زحمت کشیدن
lady help U زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
boot U خراب کردن توپ هنگام گرفتن ان
rammed U سنبه زدن باذژکوب خراب کردن
ram U سنبه زدن باذژکوب خراب کردن
rams U سنبه زدن باذژکوب خراب کردن
it is but a step to my house U تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
wrecking U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wreck U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecks U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
foul up <idiom> U با یک اشتباه احمقانه همه چیز را خراب کردن
overwrite U و خراب کردن هر داده دیگر در این محل
lay waste <idiom> U خراب کردن وویران نگه داشتن ،شکستن
mansion house U خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
ruin U خراب کردن فنا کردن
ruinate U خراب کردن منهدم کردن
destroy U خراب کردن معدوم کردن
devastate U خراب کردن تاراج کردن
devastates U خراب کردن تاراج کردن
destroys U خراب کردن معدوم کردن
ruining U خراب کردن فنا کردن
ruins U خراب کردن فنا کردن
destroying U خراب کردن معدوم کردن
to pull down U خراب کردن بی بنیه کردن
tricotine U پارچه زبر لباسی خانه خانه
hound's tooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
our neighbour door U کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
toft U عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
houndstooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
homebody U ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
sickest U مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
sick U مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
corrupts U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupting U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupted U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupt U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
Honey comb design U طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
langrage U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrel U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langridge U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
dishouse U بی خانه کردن
cellular U لانه زنبوری خانه خانه
garde manger U سرد خانه اشپز خانه
bagnio U فاحشه خانه جنده خانه
weigh house U قپاندار خانه ترازودار خانه
To rent(lease) a house. U خانه ای رااجاره کردن
housekeep U خانه داری کردن
graticule U چهار خانه کردن
keep house U خانه داری کردن
houseclean U خانه تکانی کردن
houseclean U خانه راتمیز کردن
to keep house U خانه داری کردن
upholster U مبلمان کردن خانه
to repair the roof U بام [خانه] را تعمیر کردن
page U خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
paged U خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
pages U خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
To collect (pack)the household goods. U اسباب خانه را جمع کردن
move in U به خانه تازه اسباب کشی کردن
have over <idiom> U شخصی را به خانه خود دعوت کردن
cell U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house U خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cells U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
To vacate a house. U خانه ای را خالی کردن ( بلند شدن از محل )
formulas U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
to go away U ترک کردن [خانه یا شهر] برای چند مدتی
to go to U ترک کردن [خانه یا شهر] برای چند مدتی
ranges U یک خانه یا تعدادی خانه
ranged U یک خانه یا تعدادی خانه
range U یک خانه یا تعدادی خانه
trapdoor U فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoors U فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
the house is in my possession U خانه در تصرف من است خانه در دست من است
broken <adj.> U خراب
stickit U خراب
off the rails U خراب
out of repair U خراب
tumbledown U خراب
in bad repair U خراب
in a bad order U خراب
in disrepair U خراب
ill conditioned U خراب
rotten U خراب
wastry U خراب
out of condition U خراب
out of action U خراب
out of gear U خراب
wastery U خراب
out of order U خراب
alienated U خراب
haywire U خراب
undone U خراب
ruinous U خراب
to be shot U خراب بودن
corrupted file U فایل خراب
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1آشپز خانه كثيف است و نامرتب
2لب آب
2لب آب
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com